واكسن دو ماهگي
سلام عشق ماماني
سلام قند تو قندون
سلام نمك نمكدون
يكشنبه 14 دي دومين ماهگرد تولد شما عزيز دلم بود و صبح اون روز ساعت 7:30 با باباجون رفتيم كلينيك
نزديك خونه ماماني اينا ، تا واكسن دوماهگي شما رو بزنيم و بعدش هم بريم خونه ماماني
يكي دو شب شب اقامت كنيم تا اگر خدايي نكرده شما تب كردي از تجربيات مادرانه ماماني
استفاده كنيم و با بودن ماماني در كنارمون دلگرم باشيم
وقتي رسيديم كلينيك تا باباجون جاي پارك پيدا كنه من و شما رفتيم داخل و منتظر شديم
تا نوبت به تزريق واكسن شما برسه...ماماني هم خودش صبح زود اومده بود تا تنها نباشيم
قبلش كمي بهت شير دادم چون بعد واكسن تا يه ربع بعدش نميتونستي شير بخوري
وقتي خانوم دكتر گفتند پاشو نگه داريد تا تكون نده من در حاليكه پاي كوچولوتو نگه داشته بودم
فقط به چهره معصوم و زيبايتو نگاه ميكردم ، و اصلا به پات نگاه نكردم كه نكنه دلم موقع فرو كردن
سوزن توي پات بلرزه و پاتو ول كنم و شما بيشتر درد بكشي
يكمي بعد از تزريق واكسن گريه كردي ولي زود ساكت شدي وقتي هم كه رفتيم
قد و وزن شما رو چك كنند خوشحال بودي لبخند بر لب ماماني رو نگاه ميكردي و ماماني
هم كلي قربون صدقه خند هات رفت
تا نزديكاي ظهر كه هنوز اثر قطره استامينوفن توي بدنت بود خواب بودي وقتي بيدار شدي
چنان گريه اي كردي كه تا حالا نشنيده بودم ازت
ولي گريه كوتاه بود و تا شب كه مرتب هر 4 ساعت يكبار قطره ات رو خوردي هيچ مشكلي
نداشتي و فقط كمي بي حال بودي
خداروشكر تب هم نكردي و فكر ميكنم اينو مديون اون قطره استامينوفن بوديم كه تب شما
رو كنترل ميكرد
شب قبلش هم خونمون يه كيك كوچولويي پختم و يك چيز كيك موزي هم به مناسبت
دوماهگيت درست كردم و آوردم خونه ماماني
اولين واكسن به خوبي و خوشي زده شد و تو دختر شجاع و قوي من به خوبي از پسش
براومدي انشااله هميشه سالم و سلامت باشي دلبركم
اين كمپرس آب سرد كه تا هشت ساعت ، هر يك ساعت يكبار روي پات ميذاشتيم
اينم كمپرس اب گرم كه بعد از هشت ساعت ؛ ساعتي يبار برات ميذاشتيم
اينم كيك ماهگردت .... الهي مامان فدات بشه كه اينقدر آروم و مظلوم خوابيده بودي نفسم