روژيناي ماروژيناي ما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

خاطرات طلایی خوشمزه ترین نی نی دنیا

تولد سه ماهگي

1393/11/15 16:53
نویسنده : مامی آرزو
478 بازدید
اشتراک گذاری

بازم سلام بازم سلام هزار تا سلام به يكي يكدونه خودم

به عزيز دردونه خودم

به گل گلدونم روژينا جونم

امروز چهارشنبه 15 بهمن هست و سه ماه و يك روز از عمرت قشنگت سپري شده 

ديروز صبح يعني سه شنبه رفته بوديم خونه ماماني اعظم كه باهم بريم دكتر كه قد و وزن شما رو چك كنند ولي وقتي رفتيم فهميديم قراره براي نهار عموي مامي بيان اونجا ، واسه همين با خان دايي رفتيم 

خداروشكر قد و وزنت خوب بود همه چيز داره خوب پش ميره

عصر هم با كمك ماماني برات كيك سه ماهگي پختيم و تولد سه ماهگيت رو در كنار صبا خانوم و آقا احسان (دختر و پسر عموي من )جشن گرفتيم

 

 

 

ديروز چون يه ني ني تقريبا هم دوره خودت ديده بودي كلي هيجان زده شدي و سعي داشتي از بغلم خودتو بندازي پايين آخه صبا كوچولو هم يك سال و چهار ماهه است و هنوز خيلي كوچولويه 

اونم اصرار داشت تو روبغل بگيره 

 

تولدت سه ماهگيت مبارك نفس مامي  بوسسسسسسسسس

 

 

قربونت برم كه اينقدر خوش اخلاقي و براي همه ميخندي

 از تعريف كردنات بگم : هر روز صبح كه بيدار ميشم البته صبح كه چه عرض كنم ساعت 11 ، خيلي خوشحال و خوش خنده اي ، چون شب قبلش حسابي استراحت كردي و انرژي جمع كردي اينقدر با احساس برام حرف ميزني  كه قند توي دلم آب ميشه و دماغتو باد ميكني و با تمام وجودت ميخواي بهم  چيزي بفهموني 

وقتي كلي با هم گپ زديم مياييم توي اتاقت و با استيكر هاي روي ديوار هم سلام صبح بخير ميگيم به استيكر هاي روي در كمد  كه چند تا سگ خوشگلن خيلي علاقه نشون ميدي و وقتي ميگم هاپو كو  ، دهنتو باز ميكني و سعي داري با شيرجه بري تو كمد ... وقتي هم ميگم اين چيه از خودت صداهايي در مياري كه انگار ميخواي جوابمو بدي... 

و اما من هر روز بيشتر از روز قبل كيف ميكنم از اين ابراز احساستت . همين روزاست كه ديگه كلا بخورمت

اينم بگم چون نميدونم ني ني ها به خرس چي ميگن اونم برات هاپو معرفي كردم ،آخه گفتن و معرفي كردن خرس يكمي براي تو عسلي سنگينه ؛ اونم خرسي بنام پو فعلا با هاپو  پيش ميريم ببينيم چي ميشه!!!!

و اما بالاخره پروژه خوردن دستت تكميل شد و ديگه راحت شست تو ميكني توي دهنت و چنان با مزه ميخوري البته اينم بگم بعد سي چهل ثانيه انگار از مزه اش خسته ميشي و در مياري و دوباره كل دستت توي دهنت

اينجا داشتيم ميرفتيم هايپر استار و شمام خوشحال ، فكر كنم شمام مثل مامي عاشق خريدي 

از اولين باري كه رفتي هايپر استار و چهل و پنج روزه بودي تا الان كه سه ماهه شدي اين سومين باره كه ميريم خريد و شما هر سه بار خيلي خوب و منظم پا به پاي مامان و بابا ،البته توي كرير ، توي مركز خريد ميچرخي و با كنجكاوي به قفسه ها نگاه ميكني 

اين آخرين بار كه يخچال و قسمت خامه هاي صورتي نظرتو جلب كرده بود با كنجكاوي همراه با اخم بهشون نگاه ميكردي

مامان جونم خامه خوب نيست چاقت ميكنه!!!!! مث مامانت ميشي

 

پسندها (3)

نظرات (3)

مامانی و بابایی دخمل طلا
21 بهمن 93 16:52
سه ماهگیت مبارک عزیزمممممممممممم انشاالله 120 سالگیت
مامی آرزو
پاسخ
ممنون گلم
مامان نازی (گل پسرم امیر مهدی )
24 بهمن 93 1:55
تولد خانوم خوشگله مبارک باشه ایشالله
مامی آرزو
پاسخ
ممنون نازي جون امير مهدي رو ببوس
آیسان
24 بهمن 93 8:00
سلام دوست عزیز ... از وبلاگ زیبای شما دیدن کردم ، خسته نباشید ... خوشحال میشم به من هم سر بزنید ... منتظر حضور و نظرات مکتوب شما هستم ... سپاس ... من لینکتون کردم دوست داشتید منم لینک کنید
مامی آرزو
پاسخ
مرسي آيسان جون خوشحالم كردي