روژيناي ماروژيناي ما، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات طلایی خوشمزه ترین نی نی دنیا

هفت ماهگي به ياد ماندني و پر ماجرا

هفت ماهگي شما تو روزايي بود كه مامان بخاطر مريضي چند روزي بيمارستان بودم و نتونستم برات كيك بپزم . تو اين سه هفته اي كه پيش ماماني اعظم بودي كلي چيزا ياد گرفتي و خداروشكر باهاشون راحت بودي و غريبي نكردي فقط بخاطر دوري از مامان شير خشك خور شدي خانومي و البته چون شش ماهت تموم شده بود كم و بيش غذا هم ميخوردي ، اونم با اشتهاي فراوون (نوش جونت عزيزم ) اين روزا يعني توي هفت ماهگي هم چنان سينه خيز ميري ولي به صورت چرخشي و گاهي دنده عقب ،ولي نميدونم چرا هر چي كمكت ميكنيم به جلو حركت نمي كني كلا عقب عقب كار ميكني توي روروئك هم دنده عقب ميري و گاهي هم به پهلو وقتي روي سنگ ها ميرسي كه سرعتت بيشتر ميشه وقتي هم مامان از...
31 تير 1394

شش ماهگي پراز درد

سلام نيم ساله ي مامان روز و شبت بخير گل نازم همين طوري كه از موضوع مطلب مشخصه شش ماهگي پر از درد بود براي تو دختر مظلوم من اون از اولش كه با درد واكسن شروع شد و خب اين بار واسنت نسبت به چهار ماهگي و دو ماهگي ظاهرا هم دردش بيشتر بود و هم اينكه شما يكمي بيشتر بي حال بودي هفته دوم شش ماهگي ات يه روز كه با بابا مهران رفته بوديم مركز خريد بوستان يه چرخي بزنيم ، يه دختر كوچولوي هفت هشت ماهه رو ديديم بغل باباش كه گوشش سوراخ بود و يه جفت گوشواره ريزه ميزه تو گوشش بود ازشون سوال كرديم چند وقته بود كه گوشش رو سوراخ كردند گفت دو ماهه و ادرس جايي كه سوراخ كرده بود رو داد و گفت همين الان بريد اصلا درد نداره خيلي راحت و سريع سوراخ ميكنه براتون...
30 ارديبهشت 1394

شش ماهگي توت فرنگي من

سلام دردونه خانوم سلام يكي يه دونه توت فرنگي سرخ من شش ماهه شد .... بعله شش ماه گذشت و تو نفس من نيم ساله شدي     اين جمله خيلي قشنگه «هيچ‌چيز به قدر ديدن يک مادر با بچه‌اش روح‌پرور نيست و هيچ‌چيز حس حرمت و تقديس ما را هنگام تماشاي مادري‌ که بچه‌هايش وي را احاطه کرده‌اند، بيدار نمي‌کند» يوهان ولفگانگ گوته   دو سه روز بعد از اومدن از سفر شمال رفتيم و اكسن شش ماهگي زديم بازم من و ماماني و شما با كالسكه رفتيم تا هم قدمي زده باشيم و هم اينكه هوا خوب بود                 &nb...
20 ارديبهشت 1394
1