روژيناي ماروژيناي ما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات طلایی خوشمزه ترین نی نی دنیا

پارک لویزان

سلام هستی من  یه روز صبح که هوا خیلی خوب و بهاری بود با مامانی اینا تصمیم گرفتیم نهار ببریم پارک و آش بخوریم البته به مامانی و بابایی (مهران) هم گفتیم ولی متاسفانه نتونستند بیان جاشون خیلی خالی بود نهار لوبیا پلو خوردیم و بعدش هم آش ، اونم آشی که مامانی پخته بود ولی بابا مهران دوباره روی منقل حسابی گذاشت و بادش زد تا ذغالی بشه و نزدیک یک ساعت تمام خودشو سرگرم کرده بود جات خیلی خالی بود بلال هم زدیم به بدن ایشالا دفعه بعد دفعه بعد با شما جیگر مامان         ...
20 خرداد 1393

اولین ها

سلام عزيز دل ماماني ،سلام هسته آلبالوی من الان كه دارم برات اين وبلاگو مينويسم شما هنوز توراهي و من و بابايي منتظريم زود تر روي ماه دختر خوشگلمونو ببينيم. اولين باري كه من و بابايي ازوجود شما مطلع شديم روز 18 اسفند 92 ساعت 7:30 بود... دقيقا قبل از اينكه بريم سر كار رفتيم آزمايشگاه صدرا و نتيجه جواب‌ آزمايشو گرفيتيم و فهميديم ديگه داريم ميشيم يه خانواده سه نفري...     اولين باري كه صداي قلب دخترم نازمو شنيدم و شكل كوچولو شو ديدم 11 فروردين 93 بود .     اولين باري كه من و بابايي فهميديم ني ني كوچولومون جنسيتش چيه !! 5 خرداد 93 بود (16 هفته و 3 روز) ...
18 ارديبهشت 1393