روژيناي ماروژيناي ما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

خاطرات طلایی خوشمزه ترین نی نی دنیا

چهل روزگي روژينا جون

1393/9/29 16:32
نویسنده : مامی آرزو
713 بازدید
اشتراک گذاری

رز كوچولوي من سلام ، همين الان كه دارم اين مطلبو مينويسم شما روي پاي من خوابيدي البته

از اين خواب كوچولو ها كه بسته بودن چشمات كلا پنج دقيقه بيشتر طول نميكشه و منم لب تاپ

رو گذاشتم روي پام تا از اين فرصت كوتاه استفاده كنم و يكمي از جريانات اين سه هفته اخير بگم

 مامان جون ميشه گفت از 17 18 روزگي به بعد شما مدلت يكمي عوض شد و شبا دير ميخوابيدي...

و مثل بيشتر ني ني هاي هم سن خودت دل درد و نفخ داشتي البته نه خيلي ، ولي خب اينقدر بود

كه شبا آروم نخوابي و به دنبال اين منم با شما بيدار بودم يا توي گهواره تكونت مي دادم يا روي پا ...

در اين بين ماماني ها و بابا مهران و حتي بابايي نبي هم كمكم كردند و شما رو آخر شب يا صبح زود

نگه مي داشتن تا من بتونم يكي دو ساعتي بخوابم.

از اوجايي كه شما يه مامان خوشخواب داري ، به محض اينكه خوابم كم ميشد سر درد ميگرفتم

ولي خب الان عادت كردم كه شبا باهم تا صبح گپ بزنيم و نخوابيم و گاهي قدم بزنيم تو تاريكي

شب و لابه لاي مبل و ميز و تخت و ....و شما مات و مبهوت به سقف و ديوار نگاه ميكني جالب اينجاست

كمتر به تابلو يا وسايل و يا حتي استيكر هاي اتاقت نگاه ميكني فقط به ديوار خالي

نميدونم چه جذابيتي دارن اين ديوار هاي سفيد ؟؟؟؟

صبح كه هوا روشن ميشه كم كم خوابت ميگيره و من خوشحال كه ميتونم يكي دو ساعتي بخوابمچشمک

اينقدر خسته ميشم كه گاهي متوجه رفتن بابا مهران هم نميشم ...غمگین

 

روز چهلم هم شما رو برديم حمام چهل روزگي و بازم يه آب تني دوست داشتني ،

اينقدر از آب خوشت مياد كه تا زماني كه توي آبي هيچي ناراحتت نميكنه 

شب قبلش هم من و بابا مهران رفتيم بيرون يه قدمي تو خيابون زديم يه شونه چوبي

هم گرفتيم براي اينكه به گفته قديمي تر ها فرداش تو حموم برات چله بري كنيم كه شايد

اين عادت شب زنده داري شما تغيير كنه و روز و شب رو تشخيص بدي نفسم بوس

 

ميگن آدمي با اميد زنده است راست ميگن ها

آخه من خوش خيال فكر ميكردم روز چهلم از زندگي گل دختر همه چيز عالي ميشه ؛

  معجزه ميشه  

تازه برعكس خواب شما كمتر هم شد 

حالا همه بهم اميد ميدن ايشااله تا سه چهار ماهگي درست ميشه، اميدوارم 

 ( نه اينكه فكر كني چيزي خرابه نه عزيزم ، درست ميشه يعني شما شبا ميخوابي

و دل درد هات خوب ميشه و نفخ شكمت كمتر )

البته دل درد شما شدتش كم شده و اونم به دليل اينه كه من سعي ميكنم هيچ

چيزي كه نفخ مياره نخورم و مراعات كنم و از همه مهم تر مني كه اصلا عرقيات گياهي

دوست ندارم واسه دل درد و خنك شدن شيرم روزانه يكي دو بار عرق رازيانه و كاسني

و نعنا و ... ميخورم 

ظاهرا شما طبعت خيلي گرم شده و كمي توي صورت مثل ماهت جوش هاي ريز

ميشينه كه مامي خيلي روي اين جوش ها حساسه ؛ واسه همينم سعي ميكنم

هر كاري لازمه بكنم و يا هر چيزي بايد، بخورم تا شما در آسايش باشي دلبركم

 

اينم عكس روز چهلم زندگي آرام جونم

نارنگي كيك رو ميخواستي برداري خانوم؟

 

 

فرداي اون روز يعني روز بيست و چهارم آذر بالاخره ما عازم خونه خودمون شديم

و با ماماني و بابا مهران رفتيم فرحزاد و يه گوسفند هم براي سلامتي تو گل دختر قربوني

كرديم و از روي خونش رد شديم و طبق گفته آقاهه بابا مهران يكمي از خون گوسفند رو

به پيشوني من و شما زد تا چشم نخوريمخندونک

 

اولين شبي كه ديگه تنهايي و بدون كمك كسي قرار بود من و شما شب رو صبح كنيم

كه خيلي طولاني گذشت تازه هر شب نيم ساعت ديرتر از شب قبل ميخوابي به طوري

كه امروز كه چهل و ششمينروز از زندگي شماست صبح ساعت 8 تازه خوابيدي

و تمام شب رو بيدار بوديم


 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

zahra
30 آذر 93 22:01
سلام خدا براتون نگهش داره سالم و سلامت به وب منم سر بزنید مرسی خوشحال میشم
مامانى عسل
14 دی 93 21:03
سلام دوست خوبم دختر یکی یه دونه من در جشنواره شرکت کرده و چند روزی به پایان جشنواره نمونده و عسل به رای و حمایتت نیاز داره.خوشحال میشم عدد 90 رو به شماره 1000891010 پیامک بزنی و بهش رای بدی.باهر خط فقط یک رای ثبت میشه لطفا اگر می تونی رای بیشتری بهش بده.